۱۳۹۲/۰۵/۲۰

در جواب سرهرمس که امروز اولین بار خواندمش

این پس در واقع کامنتی است که برای سرهرمس در آخرین مطلبش گذاشته ام.
داستان هویت ما در فضای مجازی است.
ما همیشه دچار این سردرگمی میشویم . اینکه میگویم ما منظور اول شخص است در ارتباط با دیگر شخص ها . ما دچار این سردرگمی میشویم در مقابل اطرافیان. اگه همه چیزمان نرمال باشد (منظور ارتباطمان ) دیگر نیازی نیست بترسیم. نگران باشیم و غیره. اما مگر ما واقعا در یک جامعه نرمال  با اطرافیان نرمال زندگی میکنیم ؟
من هم همین اتفاق دقیقا برایم افتاده. زد به کله ام و بیخیال کامل که نه یک مقداری بیخیال اکانتهای اصلی ام شده ام و دارم سعی میکنم با این هویت مجازی بروم جلو. نه اینکه قرار باشد به جایی برسم. همینطوری بروم برای دلم خودم و اگر کسی هم دست داد دستش را بگیرم و نترسم که پس فردا یا فرداترش بیاید بگوید آهای تو که فلان جا با فلان لینک چنین گفتی پس چرا  اینجا بدون لینک اینطوری هستی. یا فلانی و فلانی بگوید بابا این فلانی هم اینطوری بودا ما منی فهمیدیم . ادامه ماجرا ...
ترس از این که چه کسی دارد میخواندت، میبیندت ، می قضاوتت هم برای خودش داستانی دارد.  اول ترها فکر میکردم کار اشتباهی است و آدم باید همانی باشد که هست همیشه یک جور. اما مگر ما همه جا یه جور برخورد میکنیم و یک جور می چوشیمو یک جور با همه شوخی هایمان یک جور است.
طولانی شد موفق باشد سرهرمس 

هیچ نظری موجود نیست: