۱۳۹۲/۰۶/۱۰

خاک سرد است

امروز دوست قدیمی رو به خاک سپردیم. سخت بود. نمیخواستم برم اما دلم نیومد . باید می رفتم.

۱۳۹۲/۰۶/۰۹

شوخی مزاحم تلفنی

اون قدمیا، زمانی یکه دوره راهنمایی میرفتیم. هنوز کالر آی دی نیومده بود و نمیشد به این آسونی رد یه مزاحم تلفنی رو زد.
یه بار توی حرفای معمولی همیشگی یکی از دوستام پرسید شماره دختر نداری؟ اون موقع یه جو خاصی بود شماره دادن و شماره گرفتن. من گفتم نه والا اما اگه بود دوست داری بگم زنگ بزنه بهت؟ اونم گفت آره ! ( حالا که فکرش رو میکنم میبینم چه دنیایی داشتیم )
بعد چند روزبهش گفتم یکی پیدا شده و بهت زنگ میزنه فلان ساعت گوشیو بردار. اون روز تلفن خونه شون زنگ خورد و دوستم با یکی حرف زد . بعد که همو دیدیم . برام جریان و تعریف کرد . منم گوش دادم  . یادمه چندین بار دیگه هم با هم تلفنی حرف زدن. و آخرین بار دوستم گفت که فلانی گفته دیگه زنگ نمیزنه و از این حرفا. دوستم زیاد براش مهم نبود . چون فقط می خواست با یکی حرف زده باشه. هیجانش جالب بود اون زمانا.
اما حقیقتی که هیچوقت نفهمید این بود که اون تلفنها کار من بود ، صدامو نازک میکردم. اول فکر میکردم زود متوجه میشه . اما هیچ وقت متوجه نشد.
زمان گذشت و دانشگاه و کار و اینها باعث شد من و دوستم همو زیاد نبینیم. همیشه می گفتم یه روز که ازدواج کرد اینو براش تعریف می‌کنم و میگیم و میخندیم. اما دیروز شنیدم که دوستم فوت کرده ... و هیچ وقت قرار نیست با هم بخندیم و و درباره اون شوخی حرف بزنیم. هنوز باورم نمیشه که رفته ...

۱۳۹۲/۰۶/۰۶

فنگ شوی و قورباغه دوست داشتنی

امروز که خیلی خوب بود. شب قبل یکی از مشترین دستمزدم را به حسابم واریز کرد و من هم پول بانو را برگرداندمو رفت یک لنز خوب گرفت بریا دوربینش.
کارها دارد طبق روال خودش پیش می‌رود وقتی در دفتر هستم اول از همه یک لیست از کارهاییی که باید انجام شود و تهیه می کنم و شروع می‌کنم به انجام دادن. لذت خاصی دارد و وقتی یکی زا کار های نوشته شده را تیک می‌زنم.
بانو خیلی خوشحال است . من همه خوشحالی اش را می بینم خوشحال تر می شوم.
امشب را من آشپزی کردم ، نگذاشتم برود توی آشپزخانه و الان هم دارد سریال مورد اعلاقه اش را می‌بیند.
آلبوم لعنت به من از  مایزیار فلاحی  را در فروشگاه دیدم. اما نخریدم ! دانلود کردم. نمیدانم این کارم چقدر به آقا فلاحی ضربه زده و پیکر موسیقی کشور را مجروح ساخته است ، کلا ببخشید !
امروز خیلی انرژی داشتم. فردا باید بروم درخوسات کرات ملی بدهم و البته خودم را هم بیمه کنم تا باز در یک گرهمایی خانوادگی همه نگویید  خیلی داری اشتباه میکنی و بلا، بلا، بلا ...
+چند تا عکس خوب گرفتم . 

۱۳۹۲/۰۶/۰۳

بخاطر 50 میلیون تومان پول نقد !

برای غلبه به تنبلی دارم کتاب معروف ﻗﻮرﺑﺎﻏﻪ را ﻗﻮرت ﺑﺪه  از ﺑﺮاﻳﺎن ﺗﺮﻳﺴﻲ را می خوانم . مطمئنم با برنامه ریزی به همه اهدافم میرسم.
هدف بزرگ تا 7 ماه دیگر : 50 میلون تومان در حساب بانکی داشته باشم
هدف متوسط تا آخر تابستان 4 پروژه کامل  را انجام دهم.
هدف روزانه ساعت 12 شب فایل مشتری را بفرستم.
ببینم چه میکنم.!

مسیر آرزوهایی که سه برابر شد !

تو دفتر تنها نشسته ام و دارم قسمت های جدید قطعات کامچیوتر رو چک میکنم.  امروز صبح هم بانو داشت از لن زو دوربین های جدید می گفت. حس میکنم همه چیز سه برابر دور شده این یعنی  یا باید سه برابر جون بکنم یا سه برابر صبر کنم برای رسیدن به آرزوهام !

فیلم مرد آهنی ۳

فیلم های پاپکورنی رو هم دوست دارم . چرا که نه ؟ چه ایرادی داره بشینی و یه فیلمی ببینی که مفهوم خیلی عمیقی نداشته باشه و با چهار تا قهرمان بازی و جلوه های ویژه هیجان انگیز سرگرمت کنه؟
من چنین آدمیم . کار هایی که دوست دارم رو انجام میدم . زیاد برام مهم نیست اون کار واقعا ارزش زمانی که دارم براش صرف میکنم داره یا نه.  خوب یا بد این منم. (اگه واقعا این کار وقت تلف کردنه بهتره ثبتش کنم یک سال بعد دو باره این مطلب رو بخنم و درباره اش بنویسم ) اینکه راضی هستم این دو ساعت از عمرم رو گذاشتم برای این فیلم یا نه !؟ فکر کنم باید یک سال صبر کنم البته اگه این وبلاگ هم به سرنوشت بقیه دچار نشه !

۱۳۹۲/۰۶/۰۲

نیمچه فنگ شو

امروز که از خواب بیدار شدم افتادم به جان میز کامپیوتر . تمیز و مرتبش کردم .، راستش خیلی دوست داشتم یک میز جدید و نو بگیرم اما فعلا شرایط مالی اجازه چنین خریدی را نمیدهد البته با شرایط موجود صحبت کردم و فعلا به یک ماوس جدید برای کامپیوتر خانه رضایت داد !
28 هزار تومان بود اما 22 هزار و پانصد توامن با تخفیف اشنایی خریدمش. 
تنها کاری که مانده یک روکش برای صندلی بگیرم ( در واقع یک پاچه مناسب بگیرم و بدهم بانو تبدیلش کند به یک روکش صندلی ارزان ! و امشب هم اگر فصت شد بنشینم کل سیستم و فایلهای دانلودی ام را مرتب کنم. فایلهای بدر نخور زیادی دارم.